تفنگ وتروريزم
عيني عيني


با وجودیکه قوماندانان عمومی نیروهای ائتلاف اعلام داشت که دیگر القاعده قادر به عملیات موثر نظامی نیست، اما حملات وانفجاراتی که توسط این گروه تروریستی وطالبان زیر فرمانش انجام می گیرد، انتخابات پارلمانی ماه سنبله را با تهدید جدی ای مواجه ساخته است. دوشمشیر به موی آویزا ن برفرق این انتخابات( تفنگ سالاری وتروریزم) از دو موضع مخالف، انتخابات را تهدید می نمایند . تفنگسالاران می خواهند با زر وزور از درون وطرفداری از برگزاری انتخابات خود را بر رأی مردم تحمیل وراه ورود شان را به پارلمان هموار نمایند و القاعده وطالبان مخالف برگزاری انتخابات بوده، با اعمال تروریستی آن را تهدید می نمایند . قتل اخیر لعل محمد خان یکی از کاندیدان پارلمانی حزب همبستگی افغانستان درولسوالی وایر ولایت هلمند، زنگ خطری بود که تند نواخته شد وا گر ازچنین قتل هایی جلو گیری نشود، دربسیاری از مناطق کشور به خصوص ولایاتی که طالبان در آنها فعال اند، تب وتاب برگزاری انتخابات که از ابتدا چندان گرم نبود،بکلی سرد وبی روح خواهد شد. با تمام بدنامی ایکه دولت با دعوت طالبان برایش خرید، دیده می شود که این \" تشریف آوری\" نقشی درحد هیچ داشته، بر اعمال تروریستی هم کیشان شان کوچکترین لگامی نزده است .اگر مشکلات تخنیکی برگزاری انتخابات پارلمانی ازسوی جامعه بین المللی با تشویق اعلام میگردد، باید از مشکلات امنیتی آن صد چندان یاد گردد. تفاوت برگزاری این انتخابات از لحاظ امنیتی با انتخابات ریاست جمهوری چندان می باشد که نباید با معیار آن انتخابات خواب خوش انتخابات پارلمانی را دید. جبهه تفاهم ملي روز يازده حمل در لوكس ترين سالون انتركانتيننتال كابل، اعلام موجوديت كرد. درين جبهه كه يازده حزب عضويت دارند و در راس آن قانوني قرار داشته، معاونانش محقق، احمدزي و ... و سخنگوي آن سيدمحمد علي جاويد است. در ساختار آن بخشي از شوراي نظار (افغانستان نوين) دو شاخه ي انشعابي حزب وحدت (جناح هاي محقق و اكبري) و حركت اسلامي (سيدمحمدعلي جاويد)، حركت انقلاب (احمدنبي) قرار دارند. چند عضو ديگر، احزاب كوچكي ا ند كه در ميان مردم مشهور نيستند. در حقيقت اين ائتلاف چكيده و تكيده ي جبهه متحد شمال است كه در زمان طالبان شكل گرفته بود و حال به چندين حزب و تشكل مبدل شده است. بخش ديگر جبهه متحد (حزب وحدت خليلي، جنبش ملي اسلا مي افغا نستا ن ، حركت اسلامي انوري، نهضت ملي احمد ولي، جمعيت رباني و اتحاد سياف) با جناح كرزي نزديك بوده، بخشي از قدرت كنوني را در دست دارند. درين جبهه علاوه بر قانوني، محقق، احمدزي و جاويد؛ اكبري، قره بيگ، منصور، نصرالله باركزي، احمدنبي، سيدجواد حسيني و ... قرار دارند كه نمونه تيپيك قوماندانان و فرماندهان تنظيمي را به نمايش گذاشته، دهها انگشت از نقض حقوق بشر به سوي شان دراز مي باشد. تركيب اين جبهه كه ائتلافي است ميكانيكي و بخاطر انتخابات پارلماني به وجود آمده، با خودخواهي ها، خود محوري ها و گرا يشات مختلف قومي و مذهبي رهبران آن، احتمال پايداري اش در دراز مدت ضعيف به نظر مي رسد.
يكي از رهبران آن احمدزي حتي در ظاهر نيز با دموكرا سي مخالفت ورزيده، درحاليكه قانوني اكت دموكراتيزه نمودن جامعه را مي‌كند. اين جبهه با زور و پول قادر خواهد شد جمعي از طرفدارانش را به پارلمان بفرستد. اينكه چقدر توان خواهد يافت تا نقش اپوزيسيون را در پارلمان بازي كند، مربوط به ورود تعداد افراد آن به پارلمان و عدم جور آمد و تباني آن با جناح كرزي مي‌باشد. اگر چه جناح قانوني همين حالا در تباني با دولت قرار داشته، بدون داكتر عبدالله دهها كرسي ديگر قدرت را در اختيار دارد. ا وضاع نشان مي‌دهد كه بيرق اپوزيسيون در پارلمان بر دوش اين جبهه نخواهد بود. امكان تبارز يك اپوزيسيون واقعي ونيرومند ديگري كه بي‌تزلزل ساطور انتقاد را بر گلوگاه كمبودهاي حاكميت حواله كند متصور است در حاليكه «جبهه تفاهم» شب و روز به فكر گرفتن امتياز و چانه زدن خواهد ما ند. تمامي رهبران وافراد شاخص اين جبهه در جنگهاي داخلي و ويرانگري هاي پايتخت نقش داشته، مردم آنان را زورگو و جنگسالار مي‌شناسند. عملكرد آنان در زمان قدرت شان در دولت هاي گذشته كاملاً مشهود است. آنان نه تنها ناكام بوده كه اندوخته ها و ثروت هاي افسانوي اكثر آنان از طريق غارت و چپاول دارايي هاي مردم به دست آمده است. اين احزاب بي رابطه با بيرونيان و بخصوص همسايگان مداخله گر ما نبوده، عامل پياده نمودن سياست هاي آنان در بسياري زمينه ها محسوب مي‌گردند. احمد نبی محمدی پسر مولوی محمد نبی محمد ی که بعد از فوت پدر رهبری حرکت انقلاب اسلامی افغانستا ن را به عهده گرفت، بار دوم است که از سوی هم قطارانش درآن تنظیم سرزنش وسلب اعتماد میگردد.احمد نبی محمدی قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری حمایت حزبش را از کاندید شدن محمد یونس قانونی اعلان کرد ولی به زودی 18 تن از اعضای شورای رهبری آن حزب ، تصمیم نبی را شخصی دانسته، اعلان کردند که شورای مرکزی حرکت انقلاب از کاندیداتوری حامد کرزی حمایت میکند . چندي قبل که جبهه تفاهم ملی به رهبری یونس قانونی شکل گرفت احمد نبی را یکی از رهبران شورای مرکزی حرکت انقلاب اعلام نمودند که نسبت روش آمرانه وعدم احساس مسوولیت ملی واسلامی، احمد نبی محمدی که جز به دست آوردن وجمع آوری پول وحیف ومیل دارایی تنظیم وعدم پرداخت حقوق مسوولین و اقدامات خلاف اصول و مصوبه های شورای اجرایی کار دیگری نکرده است ، شورای اجرائیه از وی سلب اعتماد خود را اعلام میدارد. کمي عقب برگرديم حدود يك سال پيش هنگامى كه محقق وزير پلان دولت موقت در پى يك مشاجره سخت لفظى با اشرف غنى احمدزى وزير ماليه موقعيتش در معرض خطر قرار گرفت، بدون هيچ درنگى همقطارانش در كابينه كه به «جهادى ها» موسوم هستند، به حمايت از او برخاستند. در اين رويارويى كه در حقيقت زورآزمايى بود بين مجاهدين سابق و تكنوكرات هاى پيرامون حامد كرزى، هر دو طرف براى افشاى ماهيت طرف مقابل از عبارات تند وجديد نيز بهره جستند كه پيش از آن در ادبيات سياسى افغانستان رايج نبود. بدين ترتيب بود كه مجاهدين به «جنگ سالاران» موسوم شدند و طرف مقابل يعنى تكنوكرات هاى هوادار حامد كرزى به «سگ شويان» بازگشته از غرب شهرت يافتند. از ديد سياسى شايد يكى از جالب توجه ترين قسمت اين همگرايى در حمايت از محقق، فراقومى و فرامذهبى بودن آن بود. در واقع در كابينه كسانى به حمايت از محقق برخاستند كه تا قبل از روى كار آمدن دولت موقت حامد كرزى و مدتى پيشتر از آن، دشمنان سرسخت قومى و مذهبى يكديگر بودند. از همين زمان بود كه فركسيون يا جبهه همبستگى گروه هاى داراى سابقه جهادى به صورت غيررسمى شكل گرفت و كرزى و همراهانش چاره اى جز عقب نشينى در برابر خواسته هاى آنان نداشتند. در طول سه سال گذشته كه حامد كرزى زمام امور را در افغانستان به دست دارد، اتحاد و همبستگى گروه هاى جهادى هيچ گاه شكل منسجم و سازمان يافته به خود نگرفته است. اين در حالى است كه اين گروه ها به خوبى از نفوذ تدريجى تكنوكرات هاى بازگشته از غرب در بدنه دولت كه مى تواند براى منافع جهادى ها خطرآفرين باشد آگاهند. جبهه همبستگى گروه هاى جهادى به صورت رسمى فاقد يك سردسته و هماهنگ كننده مشخص بوده است و طيف وسيعى از جهادى ها را با ايده ها و عقايد متفاوت دربرمى گيرد. اينك كه چندا ن فا صله به برگذاري انتخابا ت پارلماني باقى نمانده ، به نظر مى رسد ريزش در ديوار قدرت نه چندان استوار نيروهاي مقاومت آغاز شده است. آ نان ديگر مانند گذ شته در برابر كرزى و هوادارانش هماهنگ عمل نمى كنند و اين امر بيش از هر چيزى بيانگر آشفتگى در بدنه اين جبهه است. پس از تصويب قانون اسا سى وانتخا ب کرزي بحيث ريس جمهوركه منجر به تثبيت اقتدار وي گرديد، چهره هاى شاخص آن بيشتر به اقدامات و تلاش هاى انفرادى روى آورده اند. برهان الدين ربانى با انتخاب داماد ش ضيا مسعود به صفت معاون كرزى ومصوونيت سرمايه بادآورده اش ، ديگر ادعاى نمايندگى از مجاهدين را ندارد. گفته مى شود او با كرزى بر سر به دست آوردن رياست شوراى ملى يا پارلمان به توافق رسيده است. به نظر مى رسد عبدالرسول سياف باايده وها بيت د رارتبا ط دايمي با کرزي قراردارد . ( حدود ۱۵ سال قبل هنگامى كه گروه هاى جهادى موسوم به «گروه هاى هفتگانه» در پاكستان بر سر تأسيس يك دولت در تبعيد مشغول چانه زنى بودند، سياف در جواب خبرنگاران راجع به مشاركت زنان و شيعيان در دولت موقت گفته بود من در هيچ جاى شرع محمدى مطلبى را جع به «زن» و «شيعه» ند يده ام كه بايد آنان هم در امر مملكت دارى شركت كنند) . محمد كريم خليلى از چهره هاى شاخص شيعيان و معاون كرزى در موا رد متعددى كه با خواسته ها و آينده هزاره ها مرتبط بوده است سكوت اختيار كرده و در مورد وى نيز گفته مى شود كه با كرزى بر سر حفظ پست معاونت رياست جمهورى به مد ت پنج سا ل به توا فق رسيده است. مارشال ملا محمدقسيم فهيم قبلآ وزير دفاع كرزى و جانشين و ميرا ث دار اصلى ا حمدشاه مسعود به حساب مى آيد. به همين دليل در ابتداى روى كار آمدن حكومت كرزى در واقع اين ملا فهيم بود كه به مدد قدرت نظامى اش عملاً كابينه دولت موقت را اداره مى كرد و راجع به عزل و نصب والى ها و قوماندانان تصميم مى گرفت. اکنون با ا زد ست دا دن وزارت دفاع به نظر مى رسد صفحه برگشته و او بسيارى از مؤلفه هايى را كه اقتدا رش را شكل مى داد از دست داده است.
او به عنوان جانشين مسعود نتوا نست يكپارچگى شوراي نظاررا حفظ كند، به نحوى كه اين تنظيم عملاً بر بيش ا زده دسته تحت اداره ربانى، يونس قانونى ، ا حمد ولى مسعود، قره بيگ ، حفيظ منصور، مرزي ها د راطراف ملا فهيم ... تقسيم شده است. پروسه خلع سلاح عمومى در آغاز كار بر روى دره پنجشير ، انگشت گذاشت و مقدار زيادى از ذخيره تسليحاتى بازمانده از زمان احمدشاه مسعود را از اين دره بيرون آورد. در مورد آينده سياسى ملا فهيم نيز گمان زنى هاى متعددى وجود دا رد. در حدود يک سا ل قبل محمد محقق براى دومين بار در كابينه با اشرف غنى احمدزى كه از او به عنوان گرداننده اصلى دولت كرزى ياد مى شود، درگير يك مشاجره سخت شد. اما همان طور كه شايد خود محقق هم پيش بينى مى كرد، برخلاف سال قبل ديگر سران به اصطلاح مجاهدين قدرت و همبستگى لازم براى حمايت از او را نداشتند. بدين ترتيب كرزى نه تنها در جايگزينى وى با يك وزير تكنوكرات ترديد نكرد بلكه درکابينه بعدي که پس ازموفقيت د رانتخابا ت ريا ست جمهوري تشکيل دا د به وي کوچکترين نقشي قايل نشد . اما قضيه در همين حد خاتمه نيافت. براى نيروهاي مقا ومت ضربا ت کاري ديگري نيزوارد گرد يد. در نخستين روزهاى سال ۸۳ ميرويس صا دق وزير هوا نوردى و فرزند اسماعيل خان والى قدرتمند غرب افغانستان در يك منازعه نظامى كشته شد و خود اسماعيل خان از يك ترور مرگبار جان سالم به در برد، اما ورود نيروهاى دولت مركزى به هرات پس از كشته شدن وزير هوا نوردى و اشغال نقاط ا ساس شهر توسط اين نيروها و اضافه بر آن تهد يد كرزى مبنى بر اينكه پس از اين در افغانستان هيچ فرمانده نظامى حق داشتن ارتش خصوصى را ندا رد و نيروهاى نظامى اسماعيل خان بايد خلع سلاح شوند وبه تعقيب آ ن اسماعيل خا ن نيزبه کابل انتقا ل وبعدآ به صفت وزيرانرژي برق تعيين گرد يد که اينها نمى تواند نويد دهنده يك فرجام خوب براى مجاهدين باشد. هنوز كمى زود است كه راجع به زوال نهايى قدرت گروه هاى جهادى سخن گفته شود. آ نها هنوز هم بسيارى از اهرم هاى قدرت را در اختيار دارند. از سوى ديگر تداوم امنيت وجمع آوري سلاح در افغانستان با تنزل قدرت مجاهدين ارتباط مستقيم دا رد. اما اگر وضعيت به همين شكل ادامه پيدا كند، در اينكه پاييز سياسى مجاهدين آغاز شده است نبايد ترديد كرد . بعد از سه سال وا ندي که نهاد هاي دولتي يکي پي ديگري احيا گرديد، همزمان با آن اولويتهاي خاصي نيز دردستور کار قرار داشت که بايستي به صورت سيستماتيک شکل ميگرفت. تا بالوسيله عدالت اجتماعي تحقق مي يافت و دموکراسي درکشور ريشه مي گرفت ونهادينه ميشد. آنگونه که مي بينيم، پاره يي از اقدامات به همين منظور صورت گرفته، اما قدر مسلم اينست که اين اقدامات آنگونه که لازمست انتظارات وخواستهاي معيني را که درين عرصه ها مطرح بود برآورده نساخته است. يکي ازاين اولويتها که تاکنون نابرآورده مانده است. ادامه قوماندان سالاري وحاکميت تفنگ برکشور ا ست. مردم ما که هنوز هم درزير سايه تفنگ قوماندانان درولايات ومحلات مظلومانه دست و پا ميزنند بااين پرسش بزرگ مواجه هستند که اين کم کاري يا عدم برآورده شدن اين مأمول را چگونه توجيه کنند وبار آنرا بردوش چه کساني بگذارند، مراجع مسول ادامه چنين وضعي را بعد از گذشت سه ونيم سال چگونه توجيه خواهند کرد؟ آيا ميتوان اينهمه امکانات داخلي وخارجي درين عرصه را که مقرون به ناکامي است دست کم گرفت. دروضعيت کنوني که قوماندان سالاري به گونه بالفعل وبالقوه وجود دارد چگونه ميتوا ن به عدا لت اجتماعي وحاکميت قانون وپياده شدن دموکراسي وآزادي وساير ارزشها اميد وار وخوشبين بود؟ ازين گذشته سرنوشت وعده هاي بلند بالا مسوولين عاليرتبه دولتي که درين راستا طي سه سال ونيم به مردم داده شده چگونه خواهد شد؟ واقعاً جاي تعجب ا ست که قوماندان سالاري هنوز هم در کشور ريشه دار باقيمانده وفرمان ميراند ومردم نسبت به اقدامات ملي وبين المللي درکشور هر روز اعتماد خو د رااز دست ميدهند.
پي نوشتها : روزگارا ن وآوا .
May 29th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات